مادرانه
همه زنها بوی مادر میدهند…
خوابگاه بودم بعد از امتحان از فرط خستگی خوابم برده بود
وقتی بیدارشدم بوی عشق را حس کردم
به دنبال سرمنشا آن گشتم…
مرا به مطبخ کشاند
یکی از اساتیدم در اشپزخانه کنار اجاق گاز یافتم
غذا میپخت با چاشنی عشق
آنی دلم گرفت
دلم دل دل میکرد که او را بی هوا در آغوش بگیرم
سر بر پایش گذارم و او نوازشم کند
آری
همه زنها بوی عشق میدهند
بوی مادری…
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط آیه در 1397/11/09 ساعت 08:39:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید